سردار کوچک

یکی از دوستان عزیزم که مثل ما درگیر دیگران برای خرید سیسمونی نیست و می تواند آنچه واقعا نیاز دارد را تهیه کند و نه برخی اقلام دکوری را ازم خواسته تا مواردی که لازم برای سیسمونی را بنویسم. این لیست را در دوران بارداری با مذاکره با چند دوست بچه دار و پرسیدن اینکه چه چیزهایی را خیلی استفاده کرده اند تهیه کردم و الان با تجربه بچه داری خودم ترکیب می کنم: اقلام ضروری: لباس خانه(بین 3 تا 5 دست برای سایزهای مختلف) رختخواب(لحاف و تشک) تشک تعویض دستمال مرطوب : معمولا دو مدل دارد یه سری در قوطی های استوانه ای پلاستیکی است که بیشتر درخانه استفاده می شود و حمل ونقلش سخت تره، مدلهایی که حالت کوچک تر دارند و تعداد کمتری در یک بسته بند...

رفته بودیم پژوهشکده مجازی محیط زیست جهت کمک به پدر سردارک در نمازخانه داشت بازی می کرد یکی یکی مهر ها را بر می داشت و رویشان سجده می کرد! ان شاء الله همیشه جزو نمازگزاران باشی  

من و خواهر و مادر با هم بودیم یک تشت با خودمان بردیم به پسر هم یک زیرپوش و شلوار پوشاندیم از شیر آب دوش پر آب گرمش کردیم گذاشتیمش کنار استخر سردارک را هم داخلش بود نوبتی نگهش می داشتیم هر از چند گاهی هم بغلمان می کردیم و در آب استخر که البته کمی سرد بود می چرخاندیمش دو ساعت و نیم در استخر بود باز هم وقتی می خواستیم بیرون بیاییم جیغ می زد کلی آب بازی کرد خیلی بهش خوش گذشت آب بازی یکی از بازی های اصلی سن یک تا دو سالگی است و تاثیرات روحی و روانی زیادی بر آنها دارد مثلا محمدصادق دائم سعی می کرد آبها را بگیرد، آب ها را بیرون تشت بریزد، ما را خیس کند، آب را به دهان ببرد و اینها همه در رشد مغزی شان تاثیر گذار اس...

تولد قمری گل پسر مصادف است با مبعث پیامبر... پس او یکساله شده انگار همین دیروز بود که... الان این پسر آرام و آهسته و گاهی با جیغ های بنفش سعی در کشف پدیده های دور و بر دارد هیچ چیزی از نظرش سریع  نمی گذرد و و لذتی در کشف دنیای پیش رو دارد هیچ چیز برایش بی مزه نیست پر از شعف دانستن است، وقتی کشفی می کند با تمام وجود و صدا دار می خندد می تواند برای دو ثانیه بایستد می تواند کانال های تلویزیون را عوض کند می تواند ادای حرف زدن با تلفن را در بیاورد و معمولا مکالمه با پدر را نجوا می کند با سرعت زیادی تمام محتویات یک کشو را بیرون می ریزد با ولع هندوانه می خورد اگر بهش موز ندهی خودش با پوست به جان آن می افت...

در یک اقدام متحورانه جهت دوری از گرمای تابستان و اینکه پسر خیلی گرمش می شد موهایش را اونقدر کوتاه کردیم که می شه بهش گفت کچل! کلی قیافه اش عوض شده اولش نشناختم مثل بچه های طرح خدمت رسانی شده مخصوصا وقتی اونقدر سینه خیز روی زمین میره که جای تمیزی روی لباسش باقی نمی مونه!  

اگر پدر ماموریت کاری یا سفری را دارد یا به دلایلی شبها دیر می آید و نمی تواند خوب فرزند را ببیند برای جلوگیری از نا آرامی های احتمالی نکات زیر می تواند راهگشا باشد: - تصویری از پدر ترجیحا عکسی که بچه هم درش باشد در دسترس داشته باشیم و بگوییم بابا دلش برات تنگ شده. بابا الان سرش شلوغه و گرنه دوست داره پیشت باشه... یعنی به نحوی دلایل اینکه پدر حضورش کمرنگ شده را به بچه توضیح دهیم. - صدای پدر را که لالایی می خواند یا با کودک صحبت می کند ضبط کنیم و در شرایطی برای کودک پخش کنیم. میتوان گاهی صدا را همزمان با دادن عکس پدر به کودک همراه کرد. - پدر وقتی دیر وقت منزل می آید حتما بجه را ببوسد و لمس کند و باهاش در خواب کمی صحبت کند. ...

امروز برای اولین بار سردارک قطره آهن و روی رو بدون اینکه عق بزنه و قیافه اش رو عجیب غریب کنه خورد! تا باد چنین بادا!