محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

سردار کوچک

سردارک1: سر آغازی برای بودن

سلام سلام صدتا سلام ما با دیدن وبلاگ دوستان آینده خود جو گیر شدیم و مادرمان را مجبور ساختیم که یادداشتهای خود را بر روی اینترنت منتشر کند. بالاخره دیگران باید بدانند ما نیز دوستدارانی داریم... زین پس این وبلاگ متعلق به بنده ای از بندگان خداست که امید می رود از سرداران امامش باشد... مخلصیم ...
20 بهمن 1391

ُسردارک 2: علاقه به پدر

سلام به هر کی می گم باورش نمی شه می گه خیالاتی شدم... اما باور کنید سردارک ما با وارد شدن سردار به منزل، بلند میشه و سلام می ده. حالا چه از صبح بیدار باشه چه نه وقتی پدر رو می بینی شروع می کنه به بالا و پایین پریدن... حتی دیشب که 4و نیم صبح اومد خونه بازم بیدار شد پدر از الان برای خودش یه تیم درست کرده و میگه سردارک می دونه که کی خیلی به فکرشه... خلاصه ماجرایی دارد رابطه این پدر و پسر...  
20 بهمن 1391

من اومدم

همه میگن من خاله بی حسم! وجدانا اگه منو بشناسن باز این حرفارو پشت سرم در می آرن؟!! من از همه خاله ها خاله ترم حالا می بینن!! راستی این کودک کوچک آجی ما به نظرتون چه شکلیه؟! خوش چشم؟ جدی ؟ عصبانی؟ مثل خاله اش شیطون؟ مثل مامانش درس خون؟ مثل باباش پر کار؟ مثل مامان بزرگش خجالتی؟ خواب آلو؟؟ یا... به نظر من اگه بچه خواهر من و شوهر خواهر من و خواهر زاده من باشه باید عین خودش شه! به هر حال هرکس هویت مجزا داره! -- نظر شما چیه؟! ...
20 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سردار کوچک می باشد