سلام،به لطف خاله مائده، ما رفتیم یکی از فیلمهای جشنواره فیلم فجر(خاکستر و برف) رو با هم دیدیم.. من یه کم دیر رسیدم و خاله مائده رفته بود توی سینما وقتی رسیدم پیامک زدم من اومدم و عمو سرمد اومد پایین بلیط ما رو داد به گیشه اما من که از راه رسیده بودم و هنوز حالم جا نیومده بود مجبور شدم توی رو دربایستی و اینا یه نفس یه عالمه پله رو برم بالا ضربان قلب در حد تیم ملی بالا رفته بود و دمای بدن ... بگذریم از اینکه وقتی وارد سینما شدیم همه جا تاریک بود و من هیچ حا رو نمی دیدم و با ترس و لرز قدم بر می داشتم خلاصه گذشت و ما یه کم آروم شدیم واکنش های سردارک خیلی جالب بود... از وقتی نشستیم شروع شد معمولا توی این ساعت بیدار نمی شد و خواب ب...