سردارک16: من و آب تنی1
امروز مامانم به توصیه دکتر بیدگلی و دکتر کرم نیا من رو برد آب تنی، تو استخر بیمارستان صارم. استخرش مخصوص ما کوچولوهاست... بزرگتر ها رو راه نمی دن. دورش یه سری نرده استاندارد داره و دماش تقریبا برای ما مناسبه که سرما نخوریم. بدون کلر بودن آب هم باعث می شه مامان خانوم نفس کم نیاره و اذیت نشه، همه استخر که خیلی هم بزرگ نیست یه ارتفاع داره و بخش عمیق نداره. یه خانم مربی هم اونجا بود که نمی ذاشت مادر گرامی ما هر کار دلش می خواست انجام بده. یک ساعت از کلاس رو هم تمرین های خاصی به مامان ها می داد که مشکلات دوران بارداری شون رو کم کنه و زایمانشون رو راحت تر کنه.
خلاصه امروز به مامان ما فقط اجازه پیاده روی در آب رو دادن. منم که تا حالا اینقدر آب ندیده بودم هی می ترسیدم و سعی می کردم بیام روی آب. اونقدر خودم رو سفت می کردم که مامانم از اومدن به استخر پشیمون شده بود. خانوم مربی می گفت شاید به خاطر مایوی یه تیکه باشه. خلاصه ما امروز بعد از 2 ساعت آب بازی که با نی نی های دیگه انجام دادیم اومدیم خونه و چون تا به حال اینقدر فعالیت نکرده بودیم تقریبا تا صبح فردا بدون احتساب وقفه های حاصل از کارهای واجب یه ضرب خوابیدیم...
اگر می دونستم آب بازی اینقدر خسته کننده است نمی ذاشتم مامان توی خرج بیفته