محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

سردار کوچک

استخر شن یک بازی هیجان انگیز و مفید

محمدصادق را برده بودم نمایشگاه کودک و اسباب بازی،  اونجا یک استخر شن بود و محمد صادق کلی خوشش اومد و بازی کرد شن ها رو برای اینکه بیشتر از لحاظ روانی مفیدتر باشند در رنگ های مختلف تهیه کرده بودند. خالی و پر کردن پیمانه ها از شن، حرکت دادن ماشین روی شن ها، پا گداشتن روی شنها و رد کردن شن ها از لای انگشتانشون براشون تاثیرات روانی و رشد تفکر ریاضی و منطقی رو به همراه داره من پیش خودم گفتم چه کاریه؟ من میرم شمال شن میارم چرا کیلویی 5000 تومن بدم شن بخرم خلاصه توی یک لگن بزرگ گرد حمام شنی که از شمال آوردم را ریختم و پسر شروع کرد به بازی نتیجه همون هیحان و ... را داشت اما من به این نتیجه رسیدم که باید شن استانداردی که اونحا ارائه...
14 شهريور 1394

نکاتی درباره نحوه برخورد با کودک هنگام ورود نوزاد جدید

حتما زیاد شنیدید که می گن بچه ها حسودی می کنند و ... اما به نظرم بچه ها به بچه دیگر حسودی نمی کنند این ما هستیم که باید بدانیم چطور به طور همزمان تا حد ممکن به کودکمان و نوزار از راه رسیده توجه کنیم.  توانایی ما در تقسیم توجهمان و خرج کردن آن تاثیر زیادی در رابطه کودک و نوزاد دارد.  الان محمد صادق و فاطمه رابطه نسبتا خوبی باهم دارند. هرچند روزهای اول تولد روزهای سختی بود و ما تقریبا باید هر کاری که برای نوزاد می کردیم برای محمدصادق هم تکرار می شد اماتمام تلاش ما این بود که محمدصادق شرایط فعلی خود را به شرایط نوزاد ترجیح دهد و از اینکه بزرگتر است خوشحال باشد شاید نکته کلیدی که سالها پیش سر کلاس از دکتر افروز یاد گرفته باشم...
14 شهريور 1394

سردارک ۶۳: دیگر شیر مادر نمی خورم!

می خواستم تو را خرداد ماه، دقیقا همزمان با تولد قمری ات از شیر بگیرم اما ورود فاطمه خانوم برنامه را تغییر داد و شما به جای اینکه دیگر شیر نخوری یک ساعت یکبار شیر می خوردی! و به همین خاطر شیر خوردنت از دو سال هم بیشتر شد. دوستم گفت یک سیب را موقع آخرین شیر دادنش یاسین بخوان و تا عصر کم کم بده بخوره که صبور و آرام دل بکند سیب به دست داشتم یاسین می خواندم که وسط شیرخوردن سیب را قاپیدی و یک گاز سیب خوردی و یک قلپ شیر و سیبی نماند که تا شب بدم بخوری... نمی دانستم چطور بالاخره این وظیفه دو ساله شیردهی تمام می شود تا آن روز رسید... روز شهادت امام صادق روز سه شنبه قصد کردیم ناهار بریم بیرون، اما رستوران مورد نظرمان بسته بود و...
20 مرداد 1394

اولین برخورد با فاطمه خانوم

سلام فاطمه. خاله و عمو مصطفی با هم از در وارد شدند فاطمه توی ساک حمل بود من نشستم پیشش نذاشتم ببرنش توی اتاق میخواستم ببینم این دخترخاله که میگن بالاخره چه شکلیه صورتی پوشیده بود، سفید و سرخ و گرد نکنه که وقتی خاله ها کوچیک میشن و توی ساک مبذارنشون بهش میگن دختر خاله! نمیدونم من از کار این بزرگترها سر در نمیارم اما خودم مطمین شدم چشم و گوش و دست و پا داره جیش هم میکنه!آخه مثل من پوشک داشت انگار دلش رو زیاد فشار دادم که از پیشم بردنش و دیگه نشد اعضای دیگه اش رو وارسی کنم براش بوس پرت کردم مطمینم همبازی خوبی خواهیم شد و من اذیتش نمی کنم!
26 خرداد 1394

بالاخره از کجا سیسمونی بخریم؟

ما به لطف فاطمه خانم (دختر خاله ام رو میگم) داریم مجدد مغازه های بامزه سیسمونی فروشی رو دوباره رصد می کنیم. این بار به عبدل آباد، بهار و جمهوری سر زدیم. در مجموع قیمتها خیلی با هم فرق نداشت. اگر چونه می زدی و تخفیف می گرفتی. برخلاف انتظار که همه میگن بهار گرون تره، اما اگر می تونستی خوب بگردی قیمتهاش از جمهوری و عبدل آباد بهتر در میامد، مثلا کالسکه ای که عبدل آباد بعد از کلی چانه زدن می داد ۳۸۰ توی بهار قیمت کردیم گفت ۳۷۵ بدون اینکه به معامله برسد. بالای پاساژ بیستون که از سمت انقلاب که وارد بهار بشی، می شه اول خیابان، کلی فروشی های بهار بودند که بعضا تک فروشی هم داشتند. اونجا که واقعا عالی بود و خیلی مناسب و بیست سی درصد زیر قیمت ب...
5 خرداد 1394

سردارک۶۳: نوروز ۹۴

سلام، عیدتون مبارک! ما امسال با خاله و همسر و پدر قبل از سال تحویل رفتیم دیدن عمو و زن عمو و بعد رفتیم شاه عبدالعظیم شب بود و من توی راه رفتن به شاه عبدالعظیم خوابم برد و دیگه نمی دونم چطور سال تحویل شد! روز دوم عید حرکت کردیم به سمت بغداد، اول رفتیم کاظمین و بعد من نایب الزیاره همه در کربلا بودم. فاطمیه بود و من باسیل جمعیت وارد حرم شدم، در آغوش پدرم، آنقدر خوشحال بودم که همه توجهشان بهم جلب می شد. دوست داشتم به ضریحت بچسبم و سر بر آستانت بگذارم. پدر روی دستهایش بلندم می کرد و مرا به آرزویم می رساند. برایم دویدن و بازی کردن در حرم، بالا کشیدن از منبرها هم خیلی جذاب بود. می رفتم جلوی روحانیان و دست به سینه سلامشان می دادم...
20 فروردين 1394

برای آنهایی که فکر می کنند خواندن برای بچه ها ممکن نیست...

خواندن با نوزاد و نوپا، چگونه به نوزاد و نوپای خود کمک کنیم تا دنیای واژه ها را کشف کند؟ این کتاب راهنمایی است کاربردی که با تاکید بر اهمیت کتاب خواندن در دو سال اول زندگی، به زبان ساده به مادران و پدران جوان نشان می‌دهد که چگونه می‌توانند با داشتن برنامه مناسب روزانه برای فرزند نوزاد یا نوپای خود کتاب بخوانند و با روش‌های ساده اما موثر به والدین می‌آموزد که چگونه کتاب‌های  مناسب هر دوره را برای فرزندشان انتخاب کنند و او را با کمک تکنیک‌های بلندخوانی به تعامل وادارند. نویسنده: کارولین بلیک مور ، باربارا وستون رامیرز مترجم: زهره قایینی ناشر: موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان سال...
20 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سردار کوچک می باشد