محمد صادقمحمد صادق، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

سردار کوچک

سردارک66: لالایی خواندن پسر برای فاطمه

رفته بودیم خانه خاله رفت از توی کمد فاطمه یک عروسک برداشت شروع کرد مثل خاله برای بیرون بردن آماده اش کرد با ما این فاطمه عروسکی آمد خانه برایش کفش می پوشید که او را ببرد بیرون و بگرداند برایش لباس پوشید پوشک عوض کرد شب که می خواست بخوابد، شروع کرد برایش لالایی خواندن بابا: مامان لاالا، بابا لالا، جوجو لالا، بَبَیی لالا، کلاغ لالا، اسب لالا، گربه لالا، هاپو لالا، عمو لالا پسر: مامان لاالا، بابا لالا، جوجو لالا، بَبَیی لالا، قار قار لالا، پیت کو پیت کو لالا،  مَو لالا، هاپو لالا، عمو لالا من و پدر ...
15 آذر 1394

به چه قیمت اجازه تلویزیون دیدن به کودکانمان می دهیم!

اگر یادتان باشد خیلی وقت پیشها درمورد مضرات تلویزیون دیدن که از طرف روانشناس پایش رشد بهم بیان شده بود صحبت کردم اما گذشت در کتابهای دوره های رشد اجتماعی... نیز از مضرات تلویزیون پرسیدم و خیلی پاسخ دردناک بود تلویزیون چون وسیله تحرک آور نیست مضر است. در 7 سال اول وقتی می خواهی میزان مطلوبیت یک بازی یا اسباب بازی را بسنجی، اینکه چند حس را درگیر می کند، اینکه چقدر مسبب تحرک کودک می شود و اینکه چقدر موجب ارتباط اجتماعی او می شود سنجید. تلویزیون بیننده را از تفکر باز می دارد، مخصوصا کودک زیر سه سال مارا. اساس دوره های بعدی رشد بر همین تفکر سوار است خیلی فجیع است که ما به قیمت انکه ظرفهایمان را بشوییم، با دوستمان تلفنی حرف بزنیم و ...
14 آذر 1394

سردارک65: کمک کار مادر

چند وقتی است که تمایل زیادی به کمک کردن به من دارد دوست دارد ظرف بشود، لباسها را داخل لباسشویی بریزد، در بیاورد و پهن کند، کمک من مواد غذایی را خرد کند و داخل قابلمه بریزد... گاهی واقعا کلافه کننده می شود اما سعی می کنم اجازه بدهم کاری را که می خواهد انجام دهد تا حد ممکن خیلی از اینکه می تواند کارهای مشابه ما را بکند برایش لذت بخش است. دوست دارم کمک کار بودن برایش باقی بماند و تبدیل به حس منفی نشود. ناتوانی در انجام کار خانه نشود. خیلی از مادر ها اجازه نمی دهند کودکانشان کمک کار باشند و کم کم بچه ها از کمک گرفتن فاصله می گیرند و بعدا گلایه می کنند که پسرانشان دست به سیاه و سفید نمی زنند و ... موقع ظرف شستن: یک قابلمه زیر پا...
9 آبان 1394

سردارک 64: محمدصادق در دو سال و سه ماهگی

قدرت فهمش خیلی رشد کرده قدرت فیلم بازی کردنش هم! تمام خواسته هاش رو با پانتومیم نشون می ده اما هنوز به صحبت نیفتاده فقط کلمه می گه اونم در حد: مامان، بابا، مامانی، بابایی، شیرَ، به به، دَ دَ، بیب بیب(ماشین)، قوق قوق(تخم مرغ)،اولو(هلو)، علی(پاشو)، پیش پیشی(پیچ گوشتی)، آبَ، الِ ش(الهی شکر)، فا فا (فاطمه، مایع دستشویی)، جیز، جیش، پی پی، دُتُر(دکتر)، بوق، تای(چای)، من، منه(مال منه)، پو(گربه)، جوجو(جنبده ها)، توتو(پرنده ها)، عم (عمو)، آقا، پاک(پارک) صداهایی که می تونه دربیاره توف توف(صدای شلیک تفنگ)، مَو مَو(صدای گربه)،تق تق(تفنگ)، قان قان(حرکت موتور)، این این(حرکت ماشین)، چی چی(صدای قطار)، دس(دست)، پا، دوش(گوش) کارهایی که می...
26 شهريور 1394

یک نوع خمیر دست ساز برای خمیربازی کودکان زیر سه سال

من با اینکه شنیده بودم خمیر بازی خیلی برای بچه ها مفیده جرات نمی کردم بهش بدم واقعا اعصاب اینکه خمیر بره لای موهاش، فرش و ... نداشتم و البته اینکه هنوز محمد صادق خیلی جیزها را طعمشون رو می چشه و من مطمین نبودم که اون خمیرها را نخوره با این ترکیب 2 پیمانه ارد، 2 پیمانه نمک، 1-2 پیمانه آب(اونقدری که آردها به هم بچسبه اما به دست نجسبه) + پیمانه تون هر چی می خواد باشه من با قاشق شربت آموکسی سیلین که 5 سی سی بود اندازه کردم + هر چی دانه های نمک ریز تر باشند انسجام خمیر بیشتر می شه + به جای آب می تونید از مایعات رنگی استفاده کنید که خمیرتون رنگ بگیره: من دیروز با آب لبو خمیر درست کردم انقدر خوشگل شد که نگو خیلی رنگ شاد و خوبی ...
17 شهريور 1394

استخر شن یک بازی هیجان انگیز و مفید

محمدصادق را برده بودم نمایشگاه کودک و اسباب بازی،  اونجا یک استخر شن بود و محمد صادق کلی خوشش اومد و بازی کرد شن ها رو برای اینکه بیشتر از لحاظ روانی مفیدتر باشند در رنگ های مختلف تهیه کرده بودند. خالی و پر کردن پیمانه ها از شن، حرکت دادن ماشین روی شن ها، پا گداشتن روی شنها و رد کردن شن ها از لای انگشتانشون براشون تاثیرات روانی و رشد تفکر ریاضی و منطقی رو به همراه داره من پیش خودم گفتم چه کاریه؟ من میرم شمال شن میارم چرا کیلویی 5000 تومن بدم شن بخرم خلاصه توی یک لگن بزرگ گرد حمام شنی که از شمال آوردم را ریختم و پسر شروع کرد به بازی نتیجه همون هیحان و ... را داشت اما من به این نتیجه رسیدم که باید شن استانداردی که اونحا ارائه...
14 شهريور 1394

نکاتی درباره نحوه برخورد با کودک هنگام ورود نوزاد جدید

حتما زیاد شنیدید که می گن بچه ها حسودی می کنند و ... اما به نظرم بچه ها به بچه دیگر حسودی نمی کنند این ما هستیم که باید بدانیم چطور به طور همزمان تا حد ممکن به کودکمان و نوزار از راه رسیده توجه کنیم.  توانایی ما در تقسیم توجهمان و خرج کردن آن تاثیر زیادی در رابطه کودک و نوزاد دارد.  الان محمد صادق و فاطمه رابطه نسبتا خوبی باهم دارند. هرچند روزهای اول تولد روزهای سختی بود و ما تقریبا باید هر کاری که برای نوزاد می کردیم برای محمدصادق هم تکرار می شد اماتمام تلاش ما این بود که محمدصادق شرایط فعلی خود را به شرایط نوزاد ترجیح دهد و از اینکه بزرگتر است خوشحال باشد شاید نکته کلیدی که سالها پیش سر کلاس از دکتر افروز یاد گرفته باشم...
14 شهريور 1394

سردارک ۶۳: دیگر شیر مادر نمی خورم!

می خواستم تو را خرداد ماه، دقیقا همزمان با تولد قمری ات از شیر بگیرم اما ورود فاطمه خانوم برنامه را تغییر داد و شما به جای اینکه دیگر شیر نخوری یک ساعت یکبار شیر می خوردی! و به همین خاطر شیر خوردنت از دو سال هم بیشتر شد. دوستم گفت یک سیب را موقع آخرین شیر دادنش یاسین بخوان و تا عصر کم کم بده بخوره که صبور و آرام دل بکند سیب به دست داشتم یاسین می خواندم که وسط شیرخوردن سیب را قاپیدی و یک گاز سیب خوردی و یک قلپ شیر و سیبی نماند که تا شب بدم بخوری... نمی دانستم چطور بالاخره این وظیفه دو ساله شیردهی تمام می شود تا آن روز رسید... روز شهادت امام صادق روز سه شنبه قصد کردیم ناهار بریم بیرون، اما رستوران مورد نظرمان بسته بود و...
20 مرداد 1394

اولین برخورد با فاطمه خانوم

سلام فاطمه. خاله و عمو مصطفی با هم از در وارد شدند فاطمه توی ساک حمل بود من نشستم پیشش نذاشتم ببرنش توی اتاق میخواستم ببینم این دخترخاله که میگن بالاخره چه شکلیه صورتی پوشیده بود، سفید و سرخ و گرد نکنه که وقتی خاله ها کوچیک میشن و توی ساک مبذارنشون بهش میگن دختر خاله! نمیدونم من از کار این بزرگترها سر در نمیارم اما خودم مطمین شدم چشم و گوش و دست و پا داره جیش هم میکنه!آخه مثل من پوشک داشت انگار دلش رو زیاد فشار دادم که از پیشم بردنش و دیگه نشد اعضای دیگه اش رو وارسی کنم براش بوس پرت کردم مطمینم همبازی خوبی خواهیم شد و من اذیتش نمی کنم!
26 خرداد 1394

بالاخره از کجا سیسمونی بخریم؟

ما به لطف فاطمه خانم (دختر خاله ام رو میگم) داریم مجدد مغازه های بامزه سیسمونی فروشی رو دوباره رصد می کنیم. این بار به عبدل آباد، بهار و جمهوری سر زدیم. در مجموع قیمتها خیلی با هم فرق نداشت. اگر چونه می زدی و تخفیف می گرفتی. برخلاف انتظار که همه میگن بهار گرون تره، اما اگر می تونستی خوب بگردی قیمتهاش از جمهوری و عبدل آباد بهتر در میامد، مثلا کالسکه ای که عبدل آباد بعد از کلی چانه زدن می داد ۳۸۰ توی بهار قیمت کردیم گفت ۳۷۵ بدون اینکه به معامله برسد. بالای پاساژ بیستون که از سمت انقلاب که وارد بهار بشی، می شه اول خیابان، کلی فروشی های بهار بودند که بعضا تک فروشی هم داشتند. اونجا که واقعا عالی بود و خیلی مناسب و بیست سی درصد زیر قیمت ب...
5 خرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سردار کوچک می باشد